پسرک گل فروش گل هاش توی دستش بود نشسته بود لب جدول رفتم نشستم کنارش گفتم... برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ گفت...بفروشم که چی؟ تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر ولی دیشب حالش بد شو و مرد... با گریه گفت... تو میخواستی گل بخری؟؟؟ گفتم بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم که باید فراموشش کنم... اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد گفت...بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت... من بدون خواهرم

نظرات شما عزیزان:

مهدی احمدی فر

ساعت0:00---3 آبان 1393

[وب سایت]

ایول خیلی جالب بود اشکمونودر اوردی

مهدی احمدی فر

ساعت18:21---28 مهر 1393

[وب سایت]

از این یکی خیلی خوشم اومد پسرک گل فروش اشکم در اوردی

مجید اصغرزاده

ساعت21:53---24 مهر 1393

[وب سایت]

خیلی زیبا بود

مریم

ساعت14:29---16 مهر 1393

[وب سایت]

ممنون میشم لینک کنید
من هم لینکتون میکنم

maryam

ساعت12:38---15 مهر 1393

[وب سایت]

خوشبختی همین در کنار هم بودنهاست
همین لحظه های به یاد هم بودنمان

سارا

ساعت12:15---13 مهر 1393

خیلی ترکوندی مقسی

دریا

ساعت14:11---12 مهر 1393

[وب سایت]

درد ِ دل.....کـه می کنــی ... !
ضعـف هـایـت را، دردهـایــت را ...... می گـذاری تـوی ِ سیـنی و
تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد ...
تیــز کننــد ...
تیــغ کننــد ...
و بــزننـد بـه ....روحـت..!

aboalfazl

ساعت13:13---12 مهر 1393

[وب سایت]

در باره وبت فقط ميتونم بگم عاليه

aboalfazl

ساعت12:49---12 مهر 1393

[وب سایت]

عاليه بي شوخي ميگم!!!!!/

jafar

ساعت12:50---10 مهر 1393

سلام وبلاگ بسیار قشنگی داری امیدوارموفق باشی

Alireza

ساعت23:37---9 مهر 1393

- [ایمیل]

متن بسیار زیبایی بود...
از نظرت ممنونم

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: